نگارینا بنازم خوش صدایی
سفیرِ غم به دردم آشنایی
بیا در دیده ام عشقت بیاموز
وفا بارم نزن حرفِ جدایی
...
تو بد حالی و من می نالم از درد
جمالِ خوش نگارت غصّه آورد
درونِ قلبِ من جوش آفریده
طبیبِ من تویی مستانه بر گرد
...
زدردِ قصّه هایم دیده بارید
صدایِ قلبِ من در چهره لرزید
نمی دانم بمیرم یا نمی رم
به قبرستان دل پر کرده تهدید
...
تو می دانی که قلبم دیدبان است
درونِ کشورِ تو پاسبان است
شب و روزش ندارد استراحت
به فکرش باش خیلی مهربان است
...
زدی بر چسبِ بد با نیشِ عقرب
مبّرا کردی دل از دین و مذهب
صداقت رفت زیرِ چرخِ تهدید
مرا می پیچی در تهمت مرتّب
...
دمکراسی نمایش انتخاب است
ستم کاری لهیبش انتصاب است
بترس از روز آخر روزِ موعود
خود آزاری و سوزش انقلاب است
...
تو شطرنجی بترس از مهر کیشم
چرا بدبین کردی قوم و خویشم
وجودم ریشه باز آرد گلِ سرخ
گلستان می شود آزرده نیشم
...
چرا با ساز و دارت می کنی بال
خدا روزی رسانِ مال و آمال
تو مخلوقی و خالق چشم باز است
شده تا حال می پرسیدی احوال
...
اگر توصیف کردم عشقت اغراق
ندیدم نورِ خوشبختی در افاق
تو زندان بان و من در بندِ زندان
تو زندان سخت هست تدریسِ اخلاق
...
جاسم ثعلبی (حسّانی) 18/11/1399
:: برچسبها:
دو بیتی نیش عقرب ,
:: بازدید از این مطلب : 1324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0